مادرانه

خبرهای بدی که خوب شد

1393/8/27 21:21
نویسنده : ز-م
107 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان جونم ببخشید که خیلی وقتنیومدم وقت نمیشد از طرفی ام حرفای خوبی برای گفتن نداشتم

خوب از کجا برات بگم خوب خونمون که خوشگلی شد مسافرتم رفتیم خداروشکر بعد اقداما بود ولی خوب اون ماهم نتیجه نگرفتم و رفتم پیش دکتر خاله رکسانا اونم سونو کرد و فت دوتا کیست تپل دارم وای خدا دق کردم طبق معمول خدا دوباره بهم درد داد و درمون نداد حلاصه قرص اچ دی خوردم اون ماه ولی مامان نشدم ماه بعدم رفتم سونو و دوباره کیستا بودن و فقط یه کوچولو کوچیک شده بودن بازم بهم اچ دی داد و آز نوشت گفت اگه نوع کیستت بد باشه باید عمل شی ای خدا بازم درد بابایی اومد دنبالم همین که نشستم ماشین گریم گرفت رفتیم خونه مامان جونینا بمیرم واسه اونا که چقدر غصه منو میخورن خلاصه که مامان جان آزمو دادم خاله نگاه کرد گفت خوبه و یه خبر این که خاله حامله شد خیلی واسش خوشحال بودم خیلی من خالرو خیلی دوست دارم اون بهترین خواهر تو دنیا و خاله رفت سونو دکتر گفت دوقلو ولی پوچن چند روز بعد دوباره سونو رفت بمیرم براش کلی دعا کردم نی نی هاش بمونن میدونی مامان  جون مامان خود من دوقلو و خاله به اون رفت خلاصه بعد کلی سونو گفتن باید سقط شه کلی قرص مصرف کرد ولی نی نیها سفت و سخت چسبیده بودن تا این که دکتر گفت دیگه بیا برای کورتاژ بمیرم واسش کلی درد کشیده بود حالام باید کورتاژ میشد خیلی سخته مامان جون خیلی ایشالا خدا جون به همه نی نی های سالم بده بیچاره دختر خاله که این چندوقت مامنش و کم میدید و هی بی قرار بود خلاصه خاله داشت واسه رفتن به بیمارستان آماده میشد که رفت دستشویی و یهو دید نی نی افتاد وای خدا جونم تو آخرین لحظه کمکش کرد نمیدونم خدا دلش به حال دخترش سوخت یا به حال خود خاله یا دعاهای مادرم مستجاب شد خلاصه کلی خوشحالی کردیم و همونروز من نوبت دکتر داشتم با بابایی رفتیم پیش دکی که دکتر آزمو گفت خوبه وبعد اون سونو کرد و گفت کیستا نیستن وای خدایا هزار مرتبه شکرت امروزیکی از بهترین روزای عمرم شد خیلی خوشحالم این ماه میتونم اقدام کنم و دکتر بهم قرص لتروزول و آمپول داد ایشالا که به زودی میای پیشم مامانی خیلی بی قرارتم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد