مادرانه

1 سال انتظار

سلام مامان جون برات از کجا بگم خبرای خوب خبرای بد؟؟ خبر خوب خونه خریدیم خیلی خوشحالم ایشالا قدم گلتو تو اون خونه بزاری خبر بد باز یکی از فامیل هامون از دنیا رفت یعنی باز یه بچه 6 سال بی مادر شد خدا بیامرزتش زن خوبی بود خیلی ناراحت شدیم براش  اما در شب های قدر تورو با تمام وجودم خواستم از خدا با بند بند احساساتم نفسم دیگه برام نفس نمونده هروز یکی از فامیل ها مادر میشه ولی من هنوز در حسرتم سخت مامان جون سخت وقتی میبینی دلای بقیه پر دل تو خالی دلی که 1 سال بیتاب خدایا دلم معجزه میخواد خدایا تو رو به فرق شکسته حضرت علی دامن من و دوستامم سبز کن زنعموم خواب دیده من حامله ام آخ خدا یعنی میشه خدایا دلم شاد بودن میخواد خدایا دیگه جون ندارم...
1 مرداد 1393

خدایا دلگیرم ازت

سلام بازم بعد کلی امید نیومدی دلم خیلی گرفته خدایا آخه چرا  این همه انتظار باید بکشم خدایا تو که میدونی من چقدر بچه دوس دارم چرا اینجوری امتحانم میکنی همه ی دوست و آشنا رو میشنوم که باردارن خدایا این روزا دیگه خیلی بغضم میگیره خدایا منم میخوام مادر شم هیچ نمیتونم تصور کنم که منم باردار شم مامانا بارداری چجوری وقتی برای اولین بار میفهمین باردارین چجوری؟ وقتی برای اولین بار صدای قلب نی نی تونو میشنوین چجوری ؟ وقتی شکمتون بزرگ میشه چجوری؟ وقتی تکوناشو میفهمین چجوری ؟ وقتی برای اولین بار میبینینش چجوری؟ وقتی  شیر میدین چجوری ؟ اینا چجور حسی ان ؟! من حتی نمیتونم تصورشون کنم انگار یه رویان یه رویای دست نیافتنی وقتی میشنوم کسی حاملس میگم ...
16 تير 1393

تو فقط بیا

سلام عزیز دل مامان دوست داشتم زودتر از اینا باهات حرف بزنم ولی میترسیدم که این ماهم الکی امیدوار باشم گرچه مامانی این ماه زیاد برای اومدنت اقدام نکردم آخه اونوقت اسفندی میشی و نیمه دوم وای عزیزم فکر کن یه سال از خواستن تو گذشت ولی هنوزم امیدوارم چون خدای مهربونم هرماه یه امیدی و تو دلم روشن میکنه مامان جون این ماه اثاث کشی داریم خونمونو فروختیم ولی هنوز نخریدیم به زودی ایشالا میخریم مامان جون این ماه خیلی دلم تیر میکشید گرچه مثل همیشه ترشح نداشتم اقدامم که درست نکردم خلاصه گفتم این ماه نمیای ولی 25 پری بودم که دوتا لکه خون دیدم و دیگه ندیدم و دوستای گلم امید دادن که شاید لانه گزینی منم خوشحال درست این ماه نمیخواستم بیای ولی اومدنت مهمتر اگه ...
7 تير 1393

یازدهمین ماه انتظار

سلام مامان این ماهم بعد کلی امید بازم نیومدی درست همون روز 28 پری اومد نزاشت یه ذره دلم خوش شه خونه مامان جون بودم که دیدم بله اومد حالا خونه ام پر مهمون منم اعصابم خورد هی جلو خودمو میگرفتم که گریم نگیره تا این که بابایی اومد بهش گفتم و کلی تو بغلش گریه کردم خیلی سخت مامانی خیلی هیچ کس نمیتونه درک کن جز اونی که خودشم این انتظارو کشیده همه ی دوستای گلم تو نی نی سایت مامان شدن اگه بدونی نی نی هاشون چه ناز ماشالا، فقط من و چند نفر دیگه موندیم فکرم خستس دیگه حوصله درس خوندنم ندارم روزامو بی هدف شب میکنم دلم خیلی پر نمیدونم چرا منی که انقدر بچه دوست داشتم حالا در حسرتم خدا داره تاوان اشتباهاتمو با ندادن بهترین چیزی که دوست دارم میگیره خداروشک...
19 خرداد 1393

دلم...

دلم نفس میخواهد از ته جونم دلم عشق میخواهد از ته قلبم دلم قلب میخواهد از ته دلم دلم آرامش میخواهد از سر شوق دلم دستانش را میخواهد از سر ذوق دلم  دردو دل میخواهد.... دلم.....آخ آخ دلم... دیگه جونی برام نمونده در حسرتم در حسرت مادرانه خدایا پس کی این مخلوق زیبایت را در بطن من قرار میدهی... خدایا کمکم کن   ...
31 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

سلام مامان جون بلخره رفتم آزمایشامو دادم و  28 ام بابایی مرخصی گرفت با هم رفیم جمهوری واسه عکس رنگی آخه دکتر حون آدرس اونجارو داد مامانی زیاد درد داشت ولی خوب قابل تحمل بود بعدش دیگه دردش رفت فقط گاهی دلم تیر میکشه 29 ام خودم رفتم با آزانس جوابشو گرفتم  آقای آژانسی بیچاره پا نداشت و با دستاش رانندگی میکرد خیلی تعجبم کردم بیچاره آقاهه!! جوابم خدارو شکر خوب بود و لوله باز بود  فقط یه چیزیش نوشته بودعلایم تورم در مخاط کانال سرویکس مشاهده شده این یکم ناراحتم کرد خلاصه از اونجام با مترو رفتم خونه مامان جونیینا و دیرزم صبح با بابایی منو رسون دکتر و خودش رفت سرکار که از شانس بد من  عمومو دیدم اومده بود واسه زن...
31 ارديبهشت 1393

رویای زیبای من

سلام رویای زیبای من الان 3 ماه هست پری نیومده این پری هیچوقت نشد درست بیاد دکتر آمپول پروژسترون داد زدم وقتی رفتم آمپول بزنم انگاری تورو دارم و داشتم از دست میدادم خیلی ناراحت بودم ولی تموم شد و الان  5 روز گذشته و بازم پری نیومده منتظرم تا بیاد برم عکس رنگی و آزمایش بدم ولی نمیاد که! مامان جون خسته  ام خیلی خسته ام دوست دارم بشینم ساعت ها گریه کنم دارم عذاب میکشم با دیدن بچه ها و زنای حامله میمیرمو زنده میشم منم دلم میخواد مادر شم خدایا این چه دردی بود بهم دادی امروز به بابایی میگم احساس میکنم قلبم خالی دیگه حس ندارم وکلی گریه کردم بایایی بغلم کردو دلداریم داد کمی آروم شدم نفسم همه آشناهامون مادر شدن نزار منم حسرت بکشم بی...
13 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد