مادرانه

کودک من

عاقبت در یک شب از شب های دور کودک من پا به دنیا می نهد آن زمان بر من خدای مهربان نام شورانگیز مادر می دهد بینمش روزی که طفلم همچو گل در میان بسترش خوابیده است بوی او چون عطر پاک یاسها در مشام جان من پیچیده است پیکرش را می فشارم در برم گویمش چشمان خود را باز کن همچو عشق پاک من جاوید باش در کنارم زندگی آغاز کن!
18 فروردين 1393

عزیز دلم

سلام مامان فدات بشه دوشنبه رفتم پیش دکتر ولی بهم اجازه نداد گفت دیر اومدی با بابایی رفتیم خیلی ناراحت شدم گریم گرفت چون خسته شده بودم دکترم واسه چهارشنبه وقت داد بهم وقتی رفتم میخواست بره زایمان داشت برای همین تو اون طبقه منو دید اشک تو چشام حلقه میزد هی نی نی میومد و مامانا میرفتن واسه زایمان به بابایی میگفتم کی میشه نوبت ما شه عزیزکم ترو به همون خدا که واسم عزیز قسم میدم بگو بزاره بیای بگو مامانم طاقت نداره دیگه خسته ام فدات شم خسته ام یعنی من لیاقت مادر شدن ندارم وای به من وای به من اگه لیاقت نداشته باشم مامان اگه نیای من نابود میشم اینو مطمینم بگذریم دکتر جونی گفت هیچ قرصی نمیخواد بخوری سنت کم فقط برو ورزش کن لاغر شی منم زودی رفتم ایروبی...
8 بهمن 1392

هفتمین ماه انتظار

سلام عشقم خیلی دلتنگتم شدی واسم یه ستاره که تو آسمون هرچقدر دستمو دراز میکنم بگیرمت نمیتونم شدی واسم مثل بارون که حسش خوب آرامش داره ولی هروقت دستمو باز میکنم بیش از چند قطره نمیتونم بگیرم شدی واسم مثل یه ترانه که از شنیدنش خوشحال میشم آروم میشم میرم تو رویاهام ولی وقتی به خودم میام میبینم تو نیستی شدی واسم مثل برف از اومدنش خوشحال میشم میرم یه آدم برفی خوشگل درست میکنم ولی چند ساعت بعد اون آب میشه و در آخر فقط منم که میمونم بی تو مامان جون دوست دارم محبت مادرانه را تجربه کنم به نظرم بهترین و زیباترین حس دنیاس آرامش بخش ترین لحظه هاس چقد دوست دارم نوازشت کنم‚ تو بغلم بگیرمت و ساعت ها بوت کنم بوی عطر تنت بهترین حس دنیاس‚اون روزا د...
25 دی 1392

ما دو نفر

  سلامی دوباره به عزیز دلم مامانی الانی که من انتظار تورو دارم میکشم فقط 19 سال دارم وبابایی27 خوب من متولد فروردین 73هستم و بابایی اسفند64 و ما 20 خرداد1390 عقد کردیم که بهترین اتفاق زندگیم رقم خورد 14 شهریور 1391 عروسی کردیم که خیلی روز شیرینی بود وای که چقدر بابایی و دوست دارم بابایی فوق لیسانس عمران داره وزمانی که عقد کردم موقع پایان نامش بود به خاطر نامزد بازی یکمی طول کشید یعنی 2 ترم تموم کرد وگرنه بابایی زرنگ ها طفلی از بس منو گردوند از درسش عقب موند والانم که سرباز و 2 ماه دیگه تموم سربازیش و داره واسه نظام مهندسی ام میخونه ایشالا سال دیگه ام دکتراشو بخونه   منم که الان ترم آخر فوق دیپلم معماری هستم و چون دکتر...
7 دی 1392

منتظر هدیه خدا

خوبی مامان جان؟ پیش خدا جونی خوش میگذره فدات شم باز نیومدی؟؟ دیشب یه خواب خوب دیدم خواب دیدم آزمایش بارداری دادم و مثبت ولی خیلی بتا بالا بود خاله جونی میگفت نه امکان نداره انقدر زیاد باشه حتی عددشم یادم 761 بود که دکتر گفت 2 قلو و منم کلی از شوقم گریه کردم واااااااای که چقدر خوب بود کاش واقعی بود ولی ظهر این پری لعنتی اومد ایششششششششششش خواب زن خوب چپ دیگه!!! بهههههههههله مامان جون به خدا بگو مامانم خیلی ناراحت بزار برم دیگه بگو مثل چشماش از من مواظبت میکنه شیرینی من زندگی من انتظار بس دیگه طاقت ندارم الان ٤ ماه منتظرم مامان جان خدا جون هدیه منو بده دیگه عیبی نداره بازم صبر میکنم این ماهم قرار برم پیش دکتر مغازه تا تور...
15 آبان 1392

بابایی

سلام مامان فدای تو بشه فندق من ترب من چرا نمیای فدات شم چقدر باید مامانی واسه اومدن تو عزیز دل صبر کنه مامان جونی یه خبر خوب بابایی دی ماه خ  تموم میشه وای امروز وقتی بابایی زنگ زد گفت جور شده کلی ذوق کردم ایشالا که این ماه توام میای خوشیمون بیشتر میشه فدات شم زندگی من خیلی میدوستمت زودی بیا که واسه اومدنت بیقرارم هزار تا بووووووووووووووس ...
30 مهر 1392

نی نی گلم

سلام مامان جون مامانی دوشنبه رفتم دانشگاه هر کدوم از دوستام من و دیدن گفتن وای چه شکمت بزرگ شده نی نی داری!!!؟؟؟؟ گفتم نه به خدا خلاصه چندتایی که گفتن پیش خودم گفتم نکنه واقعا خبری باعث شد با اعتماد به نفس برم یه بی بی بخرم که از شانس اونم یه خط خیلی کمرنگ افتاد منم دیگه یه جورایی مطمین شده بودم که شما تو دلمی ولی فردا گذاشتم منفی شد دیروزم صبح دوباره کمرنگ شد بعد رفتم آزمایش دادم ولی نگو الکی بود چون بعد پری اومد اینم بی بی اول http://www.8pic.ir/images/39117900032372264073.jpg اینم بی بی آخر http://www.8pic.ir/images/85781368574761225400.jpg بابایی ام خوشحال بود فکر میکرد اومدی تو دلم بهم اس ام اس داده بود سلام اس بچه به مادر ا...
19 مهر 1392

دخترم پسرم

بازم سلام... عزیز دلم دایی  میگه آبجی کاش نی نی تو پسر شه منم گفتم نه عزیزم دخترم خوبه یعنی اگه دختر شه دوستش نداری میگه نه مگه میشه دوسش نداشته باشم دخترم خوبه مثل دخمل آبجی ولی من چون داداش ندارم میگم راسش خانواده بابایی پسر دوستن و دوست دارن توام پسر شی البته اونا نمیدونن من تورو به این زودیا میخوام!! ولی از این اخلاقشون ناراحت میشم این حرف خیلی بد من و بابایی واسمون مهم نیست تو چی باشی فقط از خدا جونم میخوایم یه نی نی سالم به ما بده راسش یکی از فامیلا واسم خواب دیده میگه از همه چی دوتا داشته و یه عطر آبی و صورتی داشتی برای همینم میگه تو هروقت نی نی بیاری دوقلو ویه دختر و یه پسر میشه!! نمیدونم فکر میکنم سخت...
1 مهر 1392

دکتر جون

سلام مامان جونی خوبی گلم مامان جون این ماه بیا تودلم بیا و مامان و خوشحال کن خوب بزار یکم باهات حرف بزنم مامانی اسم دکترم خانم طاهره بیدگلی هست فوق تخصص نازایی خاله پیش ایشون رفتن و دخملشو بدنیا آوردن در بیمارستان پارسیان هست خیلی دکتر خوبی هست ...
1 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد